از تحمل‌پذیری به تحمل‌گریزی در طرح "سهمیه بندی کانکور"

چندی است که به چند سوال برخورده ام؛ اما هیچ یک شان را قناعت داده نتوانسته ام. یکی از این سوالات، که همیشه ذهنم را درگیر کرده است، طرح پیشنهادی "سهمیه بندی کانکور" است. پس از شنیدن این طرح، هرچه فکر داشتم، کردم که خوبی این طرح در کجایش است؛ در سهمیه‌هایش است، در بندی کردن‌اش است و یا در آزمونی بنام کانکور است، نیافتم و اینکه چه مزایا و پیامد نیکی را برای مردم ما دارد، چیزی دستگیرم نشد، باز فکر کردم که طراحان این پیشنهاد، حتماً دلیلی؛ نه، دلایلی برای این مفکوره خود داشته اند؛ ولی ذهن من راه به جایی نبرد و هر چه بیشتر فکر کردم و پیشتر رفتم، فاصله این طرح و منطق، دورتر شد. خلاصه، یا به قول معروف، از هر طرف گز کردم، کم آمد.

اما این سوالات:

1-    فرض کنید که این طرح جامه عمل بپوشد (گرچه بعید به نظر میرسد؛ ولی در این ملک، خیلی نا ممکن‌ها ممکن می شوند.)، آیا آزمون کانکور برای کسی است که درس می خواند و یا برای کسانی هم است که مثلاً چوپانی می کند و یک روزی هم زیر درس یک استاد زانو نزده است؟

2-    خوب باز هم فرض بفرماید که برخلاف هرگونه منطق سالمی، درس خواندی نخواندی، حق داری در کانکور شرکت کنی؛ چون امتحان کانکور، چهارجوابه  است و حتا برای کسی که نمیداند الف افقی است یا عمودی، اگر یک- دو روز آموزش بدهی که چگونه از چهار خانه، یکی را سیاه کند (نیاز به کتابچه سوالات نیست.) و چگونه یک رشته را انتخاب کند، صد درصد چند نمره می گیرد، صفر نمی گیرد؛ چون صفر گرفتن کار خیلی مشکل است و باید تمام جوابات درست را بداند تا صفر بگیرد. مثال: کسی، مثلاً زورزی خان با نمره 100 کامیاب اعلان می شود؛ چون سهمیه‌اش تکمیل نشده است و زخم‌علی با نمره 250 ناکام می‌ماند؛ چون اضافه بر سهمیه‌اش می باشد، آیا عادلانه است؟

3-    باز هم فرض کنید که این کار شد، در دوره تحصیل؛ در فعالیت‌های صنفی و امتحانات داخل سمیستر معیار کامیابی چه خواهد بود؟ کسی که دوره مکتب را درست نخوانده باشد (تهداب قوی نداشته باشد.) به یقین در دوره تحصیلات عالی به مشکل، نه؛ به مشکلات بزرگ و گوناگون روبرو می شود. آیا اینجا هم سهمیه بندی اعمال خواهد شد؟ که وای به حال ما!

4-    فرض بفرماید که همان سهمیه‌بندی و مدارا، در دوره تحصیل هم نقش خودرا بخوبی ایفا نماید (اما اینکه اینجا چه معیاری برای کامیابی زورزی خان و زخم‌علی درنظر گرفته شود، باید از حالا به فکر چاره کار بود.)، پس از فراغت، در محیط کاری چه خواهد شد؟ اینجا که یقیناً دیگر از آن مقوله حمایتی که تا اینجا شخص را کشانده است، خبری نخواهد بود. مسؤلیت این ناکارآمدی را کی به عهده خواهد گرفت؟ پاسخگوی بی کفایتی و عدم خدمت رسانی به مردم کی خواهد بود؟ بخصوص اگر این زورزی خان برود در قریه اش معلم شود، برای شاگردانش چه درس خواهد داد؟ و یا هم مثلاً داکتر، انجنیر و یا حقوقدان شود، این فاجعه را کی جمع خواهد کرد؟

دوستان، باور کنید که در دایرهء این سوالات زنجیرهء گیر مانده ام و مات‌ام کرده اند. این طرح، یک رویکرد تحمل‌گریزی دارد که اگر عملی شود، پس‌منظر آن بسیار خطرناک  است و فاجعه بزرگی در حوزه دانش اکادمیک در این خاک بوجود می آید. من عمیقاً از این طرح می ترسم و باور دارم که طراح این، باید مغز کارآمدی داشته باشد؛ ولی کاش این مغز، در راستای ظرفیت‌پروری و علم اندوزی کسانی کار می کرد که از حق مکتب و درس محروم اند تا زورزی خان و زخم‌علی بر اساس توانمندی شان در آزمون کانکور شرکت می کردند و با روحیه تحمل‌پذیری وارد پوهنتون/ دانشگاه می شدند و فردا هم در کنار هم، در یک اداره کار می کردند.

کابل- 29.04.1392