ضحاک، به خط سرخ پیوست

1- پس از کشته شدن بن لادن در پاکستان، حملات انتحاری، انفجاری، اختطاف همراه با کشته شدن ها، رنگ تازه ی گرفته است. کسانی آماج این حملات قرار می گیرند که فعالتر از دیگران بوده اند. کشته شدن جنرال داوود در تخار و اختطاف محمد جواد ضحاک، رییس شورای ولایتی بامیان و بعد کشته شدنش- آنهم به شکل وحشیانه ی- در جمع وقایع عادی به حساب نمی آید؛ بلکه برنامه ریزی شده و بر اساس یک هدف از پیش مشخص شده صورت گرفته اند. گفته می شود که پس از ربوده شدن ضحاک، تلاش ها صورت گرفت تا وی آزاد شود؛ ولی نتیجه نداد. بعضی بر این باور اند که خواست ربایندگان پول و یا تبادله بوده است که گزینش میان این دو، باعث اختلاف نظر میان ربایندگان شده است و سپس او را به شهادت رسانده اند.

2- دیشب در جایی که با تعدادی از دوستان اهل فکر و اندیشه جمع بودیم، صبت می شد که دور جنازه ضحاک را ماین فرش کرده اند. واقعیتیش را نمیدانم و غیر عادی و به دور از توقع هم معلوم نمی شود؛ زیرا دشمن هر چی بتواند، خواهد کرد؛ اما این عمل، همان قدر که عادی معلوم می شود، اگر از روی دیگر سکه بنگریم، چراغ سرخی خواهد برای مردم ما؛ که طالب، حتا با جنازه ما هم بازی می کند و نمی گذارد که شهید خود را در وقتش به خاک بسپاریم.

3- امروز شنیدم که مردم بامیان به استقبال شهید شان رفته اند و پیش از چاشت امروز مراسم تشییع جنازه ضحاک، انجام شده است. جایی- به نظرم در یکی از وبلاگ ها بود- خواندم که ضحاک وصیت کرده که هرگاه رخ بر نقاب خاک می کشد، دوست دارد در کنار بابه مزاری باشد(در شهر مزارشریف دفن گردد). شاید می خواسته است با هم، از دوران جهاد و مقاومت مردمش حرف بزنند و به آن شهامت ها و شهادت ها افتخار نمایند و با احساس غرور با دیگر شهیدان صحبت نمایند. شجاعت و پایمردی مردمش را در روزگار تلخ و تنهایی به رخ دیگر شهیدان بکشند و بعد لبخند بزنند که ما مردمی هستیم که سر می دهیم؛ ولی سنگر نمیدهیم و یا شاید هم با بابه درد دل نماید که بابه جان، وقتی طالب از روی جنازه ات گذشت، غرب کابل از نفس افتاد، در قول محمد و قزل آباد مردم را زند زنده پوست کردند، در یکاولنگت دشت را از گلوی مردمت خونپاشی کردند تا گردوخاکش بینی مولوی خوانده ها را آزار ندهد. شاید هم خواسته که از اخلافش شکایت کند که مردم می سوزند و می سازند؛ ولی آنها به فکر بارگاه و درگاه خودشان اند. شاید هم می خواسته که از بهسود بگوید، از ریخته شدن خون مردم، اشک بریزد و همگام با مردم آوارگی را دره به دره و ده به ده بپیماید. و یا شاید های دیگر.

هر چه بود، ضحاک کشته شد که کشته شدنش، بدون شک یک ضایعه ی جدی به حساب می آید؛ اما، کشته شدن ضحاک، زنگ خطری است برای مردم ما که اگر باز هم- مثل بهسود- دست روی دست بگذاریم، فردا ضحاک دیگری کشته می شود و پس فردا خیلی های دیگر، به ضحاک خواهند پیوست.

4- من، فکر می کنم که کشته شدن ضحاک، از سر اتفاق نبوده است(برخلاف بعضی ها که از سر اتفاق میدانند و دلیلش را هم شناخته شدن ضحاک از کارت رسمی اداری اش در شورای ولایتی می گویند؛ نه چهره و یا دیگر ممیزات فردی اش.)؛ بلکه این (اختطاف و کشته شدن ضحاک)، یک زورآزمایی با مردم ما است تا دشمن ببیند که با چگونه عکس العمل و چی قدرتی پاسخ دریافت می کنند و بعد به سادگی می توانند شیوه و مسیر یغماگری خود را تعیین کنند که آیا به حصه دوم بهسود هم بروند یا نروند و آیا به جاهای دیگری هم سر بزنند یا به همین جاهای که درگیر هستند، اکتفا کنند و موضوعات دیگری از این قبیل.

5- عاملین این قضیه، هر کی باشد- طالب یا حزب اسلامی که هر دو سر و تهِ یک کرباس اند- از چی امکاناتی برخوردار اند. به یقین از امکانات تسلیحاتی خوبی برخوردار خواهند بود؛ چون حکومت محلی غوربند و حکومت مرکزی کابل از رهایی ضحاک عاجز مانده اند. گرچه معاون امنیه غوربند در جریان زد و خورد نیز شهید شده است.

6- اگر قاتلین ضحاک، مجهز با امکانات کافی نیستند، پس حکومت محلی غوربند و بخصوص حکومت مرکزی، چرا خاموش مانده اند و تا هنوز هیچگونه اقدامی در راستای انتقام و بر چینی پایگاه اختطاف گران و راهگیران نکرده اند. تقبیح و محکوم کردن، چی دردی را دوا خواهد کرد که هر بار، افراد رده بالای حکومتی با یک اعلامیه تقبیحی اکتفا می کنند؛ در حالیکه عسکر مردم ما جان می بازند. اگر کاری هم کرده اند، آیا می تواند رضایت بخش باشد!؟ و چی نتیجه ی را می توان توقع داشت؟

7- با توجه به نکات 5 و 6 بالا، من فکر می کنم که در این کشور هر کسی که سر بشوراند و حرفی برای گفتن داشته باشد، درد مردم را با خود حمل نماید و بخاطر مردمش شب را از روز نشناسد و سر به کف کار نماید و یا به قولی، سرشان به تن شان بیارزد، به نحوی از سر راه بر داشته می شود. حال از آدرس حزب اسلامی باشد، یا طالب و یا هم ... .

8- نظرات و دیدگاه های شما، به تکمیل شدن چند و چون موضوع و راه بیرون رفت، کمک می کند.