در سوگ یک مادر!
در سوگ یک مادر!
از: فروزان درویش
صبحگاه پنجشنبه 27 دلو، در سوگِ زنی نشسته بودیم؛ زنِ دهاتی و بی آلایش. زنی، که همسر مهربان کسی بود، زنی که یکی از آرزو هایش پیشی جستن در مرگ بود و همیشه میگفت:«خدا مره از زوار (شوهرش، که همه کاکا زوار می گویندش.) پیش کنه» و همانطور هم شد. همسرش، درست همانندِ یک پرستار تمام عیار، شب و روز در کنارش ماند و لحظه یی تنهایش نگذاشت؛ حتا در زمان واپسین لحظات خداحافظی اش.
+ نوشته شده در سه شنبه ۱۳۹۰/۱۲/۰۲ ساعت ۹:۴۴ ق.ظ توسط احسان درویش
|
زمان، چک چک لحظه هاست