آخرین برگ

نکته

در روز دهم قوس 87 یک حمله انتحاری در پیش لیسه عالی حبیبیه رخ داد. گفته می شد که قصد حمله کننده، دیپلومات آلمانی و همراهانش بود که پس از دیدار پارلمان کشور، بر می گشتند.  در این حمله تعدادی کشته شدند که در جمع شهید شده گان، یک کارمند مسن شاروالی نیز شامل بود. او تنها نان آور خانه اش بود. من از این خبر، شدیداً متأثر شدم که آخر چرا ما قربانی می شویم؟

شعری که در پی می آید را برای او و کسانی که مثل او نا خواسته قربانی می شوند و یک فامیل، بدون سرنوشت میماند، تقدیم می کنم:

آخرین برگ

خواب کردی یا که خوابت داده است؟

شاروالی یا جوابت داده است؟

زود تر جارو بزن، جارو بزن

صبح آیا نان و آبت داده است؟

جارویی رویای ات بی جان شده

حادثه جام شرابت داده است؟

بسته کردی بقچه ی عمرت چرا

دیپلوماسی نوش نابت داده است؟

انتحاری آمده از راه دور

آخرین برگ کتابت داده است؟

عصر امروز از گلوی کوچه ها

ابر بغض آلوده آبت داده است

***

ای پیامبر، بوی باران می دهی

بوی پاکی سکر نابت داده است

***

واه کاکا! کاکه بودی، مرگ چیست!

یاد تو جان را صلابت داده است

                                   کابل- 10 قوس 87

تقلب یا توجیه؟

 

تقلب یا توجیه؟

 

                     

در این روز ها، به هر رسانه تصویری، صوتی و نوشتاری که سر بزنی، از تقلب، تخلف  و تخطی در روند انتخابات ریاست جمهوری و شورا های ولایتی می بینی، می شنوی و می خوانی.

هر کاندیدی ادعا می کند که دیگری تقلب کرده است و این ادعا بیشتر متوجه رییس جمهور فعلی است. این ادعا زمانی داغ تر مطرح می شود که یک کاندید تصور میکرد که مثـلن درفلان حوزه رای گیری، زیاد تر از دیگران رای می آورد؛ ولی وقتی آنگونه نشد، بلند گوی ادعا و اتهام را بصدا آورد. اما، در حوزه ایکه بیشتر از دیگران رای دارد، هیچگونه ادعای وجود ندارد و تازه هم، ادعای دیگران را در خصوص آن حوزه، نپذیرفته و دم از شفافیت انتخابات می زند. شاید هر کاندید فکر می کند که مردم فقط اورا می پذیرند و به او اعتماد دارند. شاید، این یک تجاهل عارفانه باشد و یا هم یک باور خوشبینانه (!) که این باور، شاید ریشه در دوران مبارزات انتخاباتی داشته باشد که هزاران تن، در سخنرانی های همایشی هر کاندید شرکت می کردند؛ ولی آنچه من اطلاع دارم، بسیاری این افراد، برای تماشا و تفریح می آمدند و تعداد دیگرهم آورده می شدند. در واقع، این افراد، در همایش هر کاندید، به نحوی حضور می یافتند.( فریبنده ست!) پس حالا، اگر با دید ظاهر بینی نگاه شود، باید به آنها حق دهیم!

در مقابل، این را هم باید بپذیریم که سر دمداران دستگاه حاکم، بنابر مساعد بودن ویا مساعد ساختن شرایط، رندانه آب در کوزه خود ریخته اند.

این یک امر مسلم و پذیرفتنی است که در هر انتخابات، تخطی ها ی آگاهانه و یا نا آگاهانه انتخاباتی، تخلفات و تقلبات صورت می گیرد – بخصوص در کشوری مثل افغانستان که سه دهه بحران و خانه جنگی را پشت سر گذاشته و انواع فساد و تقلب، به عالی ترین شکل آن رواج دارد، یک امر بدیهی است. باید پیش بین این گونه تقلب می بودیم. اما این تقلب را چه کسی مرتکب شده است؟ یک کاندید یا همه؟ من، باور دارم که همه دست به تقلب زده اند، همه و همه ؛ اما حالا، وقتی یک کاندید، دیگری را متهم می سازد، آیا خودش صادقانه جواب می دهد که:

  •  چند مورد این گونه اتهامات را بر خود، می پذیرد؟
  • خودش چقدر نیرنگ ها را بکار بسته است تا رای بیشترداشته باشد؟
  •  آیا متوجه است که وقتی یک انگشت را بسوی دیگری نشانه می گیرد، سه انگشت دیگر، بسوی خودش اشاره دارد؟
  • آیا ادعاهایش مستـند و مستدل است؟

با یک دید واقع بینانه، باید پذیرفت که تقلب، تخلف و تخطی، از سوی هر کسی و در حد توان گروه کاری اش، صورت گرفته است؛ اما، آیا اینگونه کاسه داغ تر از آش شدن ها، بخاطررو پوشی بر نا کار آمدی افراد و عدم اعتماد مردم برآنها نخواهد بود!؟

من فکر می کنم که این ادعا ها، بیشتر توجیهی اند تا بنمایانند که مردم، به آنها اعتماد داشته و دارند؛ ولی تقلب و .... راه را به بیراهه برده است. این کاندیدان، ناظرین مشخص خودرا بر پروسه رای دهی و شمارش آرا داشتند. آیا بر ناظرین خود باور ندارند، یا بر نظارت آنها؟